دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري
دوشنبه 10 ارديبهشت 1403   14:43:08
 
صفحه اصلي ارتباط باما
بازديدها
تعداد بازديد اين صفحه: 142142
تعداد بازديد از سايت: 130187909
تعداد بازديد زيرپورتال: 142142
اين زيرپورتال امروز: 30
در امروز: 16211
اين صفحه امروز: 30
اخبار
دکتر ناصر جمال زاده: انقلاب اسلامي؛ احياء مجدد دين

گفتگو با دکتر ناصر جمال زاده: روحانيت نقش چشم گيري در اين حرکت ها داشته، قيام 15 خرداد؛ نهضت ملي شدن نفت هستند که همواره ما جريان هاي اسلامي را در اين حوادث شاهد بوديم، اما اوج اين جريان اسلامي که تبديل به يک حرکت مردمي شد در 15 خردا د 42 مسلط بر گفتمان هاي ديگر يعني گفتمان هاي ناسيوناليستي و گفتمان چپ و گفتمان سلطنت طلب مي باشد. گروه هاي مختلفي مثل مؤتلفه و گروه هاي کوچکي مثل گروه ابوذر و... در واقع گفت.
در اين رابطه با دکتر ناصر جمالزاده به گفتگو نشستيم. وي داراي دکتراي علوم سياسي ازدانشگاه تربيت مدرس، علاقمند به مباحث انديشه هاي سياسي در اسلام و همچنين انقلاب اسلامي است که در اين زمينه تأليفات متعددي داشته اند. عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق(ع)، رئيس دانشکده الهيات و علوم سياسي دانشگاه امام صادق(ع) و رئيس دفتر مطالعات سياسي مرکز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي از جمله سوابق اجرائي ايشان بوده است.


با تشکر از شما که وقتتان را در اختيار ما قرار داديد. به عنوان مطلع بحث پيرامون گروه هاي فعال در قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به صورت اجمالي توضيحاتي بفرمائيد.

خوشحالم از اين که در خدمت عزيزاني از مرکز هم انديشي استادان و نخبگان دانشگاهي هستم.
بحثي که مطرح فرموديد در ارتباط با مسائل مربوط به انقلاب اسلامي و انديشه حکومت اسلامي است. اگر ما برگرديم به شرايط سال 57 و به سال هايي که منجر به پيروزي انقلاب اسلامي شد، گفتمان هايي در آن زمان حاکم بود که گفتمان انقلاب اسلامي درکنار آن گفتمان ها مطرح مي شود. يکي گفتمان چپ و  انديشه هاي چپ بود که  گروه هاي مختلف اين انديشه را نمايندگي مي کردند،  حزب توده و فدائيان، اقليت و اکثريت گروه هايي بودند که اين انديشه را طرفداري مي کردند و سازمان هايي براي خودشان داشتند. تبليغات مي کردند و هواداراني هم داشتند..
دوم گفتمان ملي گرايي و ناسيوناليسم بود که پيشينه هايي در تاريخ گذشته ايران دارد و به هر حال گروههايي نيز خواهان  اين انديشه و مباحث ملي گرايي بودند که در  اين زمان بحث ملي گرايي در اغلب کشور ها مطرح بود. در ايران هم نيروهايي اين مباحث را دنبال مي کردند. به طور مشخص گروه هاي ملي با پيشينه  تاريخي 200 ساله از جمله مهم ترين آنها بودند.
سوم، گفتمان سلطنت طلب بود که از قبل و حتي باعث ايجاد احزاب رسمي و حکومتي مثل حزب رستاخيز گرديد. اين گفتمان به دنبال حفظ وضعيت موجود بود و با گفتمان هاي فوق تضادها و تعارضاتي هم داشت.
در برابر اين سه گفتمان يک گفتماني بود که در گذشته تاريخي ايران هم وجود داشت ولي نوعش و به يک معنا مطرح شدنش به عنوان يک ايدئولوژي سياسي در جريان مباحث در سال هاي 42 گفتمان اسلامي بود. گفتمان اسلامي به اين معنا خواستار حاکميت ارزش هاي ديني در جامعه بود. به دليل اين که جامعه ايراني جامعه متدين و جامعه مسلمان است، طبيعي بود اين گرايش ها به نهضت هاي اسلامي قوي باشد. ما اين گرايشات قوي اسلامي را در تاريخ ايران و در نهضت هاي مختلف ديديم و نمونه بارز آن در گذشته تاريخ ايران بحث نهضت مشروطيت است. 
همين طور قيام هاي بعدي که روحانيت نقش چشم گيري در اين حرکت ها داشته، قيام 15 خرداد؛ نهضت ملي شدن نفت هستند که همواره ما جريان هاي اسلامي را در اين حوادث شاهد بوديم، اما اوج اين جريان اسلامي که تبديل به يک حرکت مردمي شد در 15 خردا د 42 مسلط بر گفتمان هاي ديگر يعني گفتمان هاي ناسيوناليستي و گفتمان چپ و گفتمان سلطنت طلب مي باشد. گروه هاي مختلفي مثل مؤتلفه و گروه هاي کوچکي مثل گروه ابوذر و... در واقع گفتمان اسلامي را پيگيري مي کردند.
در اين فضا که ما الان درباره اش بحث مي کنيم انديشه هاي لائيک در دنيا مطرح بودند که در حال حاضر هم وجود دارد. در دنياي مدرن جايگاه دين کم رنگ شده است تفکرات سکولاريستي حاکم گرديده  و اين را هم  ترويج مي کنند. در دنيا جامعه به سمت مدرنيزاسيون پيش مي رود، مي گويند تکنولوژي هاي جديد وارد مي شود و بايد کم کم از دين و ارزش هاي ديني اش تهي شود. در اين ميان  انقلابي که در سطح دنيا به وقوع پيوست انقلابي بود که ارزش هاي ديني را با خودش حمل مي کرد.
طيفي قايل به اين بودند که در دنياي جديد ارزش هاي ديني نقش کمتري در کنار ارزش هاي نظام سرمايه داري و ليبرالي دارد. وقتي سطح سواد و دانش و ميزان شهر نشيني افزوده شود خود به خود نگرش هاي ديني کمرنگ خواهد شد و يا از بين مي رود و انديشه هاي نظام ليبراليستي ترويج کرده بود که ارزش هاي تربيتي، ارزش هاي اجتماعي، امنيت در اداره جامعه و  اداره حکومت نقش چنداني ندارد.
نيروهاي ليبراليستي مي گفتند حداکثر حوزه دين يک امر فردي است و در حوزه اجتماع چندان نبايد باشد، شما مي بينيد که در يک چنين دنيايي و يک چنين جوي، انقلابي به نام انقلاب اسلامي به رهبري امام (ره) شکل مي گيرد که بر عکس آن چيزي است که در دنيا وجود دارد. مردم مي گويند ما مي خواهيم ارزش هاي ديني که ما به آنها اعتقاد داريم و در زندگي ما نهادينه شده بايد در حوزه ي حکومت هم ظهور يابد، ما در حوزه حکومت شاهد انديشه هاي غربي، شاهد موارد تمدن غربي که تبليغ مي شد نباشيم، ما مي خواهيم سياستمان هم يک امر ديني باشد و دين حاکم بر حوزه سياست باشد. اين يک امر جديدي بود که در دنيا اتفاق افتاد. بسياري مي گفتند انقلاب ايران زماني رخ داد که هيچ کس فکر نمي کرد با اين وضعيتي که تبليغ مي شد در گوشه اي از دنيا حرکتي شکل بگيرد  که نمايه هاي ديني و اسلامي داشته باشد.
فضاي سياسي دنيا به شکلي بود که ارزش هاي غربي ترويج مي شد، فضايي بود که در واقع کم کم دين در حاشيه قرار مي گرفت. اما شما نگاه کنيد در اين حرکت حضرت امام (ره) ميان آن لايه هاي ديني که در جوامع ايراني وجود داشت، آن اعتقاداتي که در نهاد جامعه ي ايراني بود، اين انديشه ها را فعال کرده و اوج مي دهد. در اين وضعيت است که حضرت امام(ره) دست به احياگري مي زند در واقع مردم را  به خود و به دينشان دوباره متوجه مي کند که شما برگرديد به آن اصالت خودتان و آن چه که خودتان در گذشته داشتيد نمائيد. به ريسماني بهتر است چنگ بزنيد که ريسمان خودتان باشد، که ديني است  و ديني تر از ريسمان بيگانه است  که معلوم نيست به سود شما باشد يا نه.
حضرت امام(ره) در واقع اين بيداري را اول در ايران بوجود آورد که بنا شد در سال 42 به صورت رسمي و غير مستقيم در دنيا اين حرکت را هم  ايجاد کند. در اصل بازگشت به ارزش هاي ديني يک امري بود که در دنياي اسلام هم آغاز شده بود. در گذشته در مصر توسط کساني مثل محمد عبده و رشيد رضا شروع گرديد و بعد به صورت فعال تر جنبش اخوان المسلمين در دهه 20 قرن بيستم ميلادي  دنبال مي کردند. در واقع ايده اصلي آن ها اين بود که ما بايد برگرديم به ارزش هاي ديني خودمان؛ ولي نظر آنها اين بود که ما هم برگرديم به اصل، به انديشه هاي ديني که در بطن اجتماع نهادينه شده بود. در کشور ما که مطابق با مذهب شيعه است و در درون خودش خمير مايه هاي انقلاب را دارد انديشه هاي ديني به شکل ديگري وجود داشت و با توجه به اين اصل بود که حضرت امام (ره) طلايه دار و پرچم دار حرکت  انقلابي مردم در ايران شد. پس بنابراين، اين احياگري و بيداري اسلامي که در دنياي اسلام اتفاق افتاده بود در ايران تبديل به يک نظام سياسي شد و يک اميد تازه اي را در دنياي اسلام ايجاد کرد. در دنياي اسلام حاکمان ممکن بود مسلمان باشند اما در اصل تحت سلطه حکومت هاي  سلطه گر بودند و مردم رابطه چندان خوبي با حکومت هاي خودشان نداشتند، اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، اين نويد را هم به جهان اسلام مي دهد که شما هم مي توانيد با ارزش هاي ديني خودتان برويد به سمتي که يک حکومتي مبتني بر انديشه هاي ديني و انديشه هاي اسلامي ايجاد کنيد. انقلاب اسلامي در ايران به ديگران يادآوري کرد که ارزش هاي ديني اين قابليت را دارد تا بتواند در زمان مدرن هم با حفظ دينداري، حکومت را اداره کند.بنابراين وقتي از دوام انقلاب اسلامي بعد از 30 سال بحث مي شود، مشخص مي گردد که  تز موفقي بوده و توانسته دوام بياورد و خود يک الگويي مي شود  براي انقلاب هاي دنيا که بتوانند از آن بهره ببرند.


اين گفتمان هايي که فرموديد، اعم از گفتمان چپ، ملي گرا و سلطنت طلب و همچنين گفتمان اسلامي حلقه ي مفقوده خود را نزد امام (ره) مي دانستند و هر کدام ادعاي رهبري بر مردم را داشتند و بعدا در جاهايي گفتند که ما انقلاب کرديم؛ اقبال مردم به اين گروه هاي مدعي را چگونه تبيين مي کنيد؟

عرض مي کنم که به نظر من در حوادثي که منجر به پيروزي انقلاب اسلامي شد گفتمان غالب، بر خلاف آن چيزي که بعضي از گروه ها مي گويند گفتمان اسلامي بود؛ نه گفتمان چپ، نه گفتمان ملي گرايي و نه.... آن جو و فضايي که در جامعه ايجاد شده بود فضاي بازگشت به اسلام اصلي، فضاي در واقع احياگري، فضاي حاکميت ارزش هاي ديني در جامعه بود و در پاسخ به سوال شما بايد بگويم که با توجه به تجربه تاريخي ايران اساسا چيزي غير از اين هم مطابق با جامعه ايران نيست. شما اگر به گذشته تاريخي ايران مراجعه کنيد، مثلا 100 سال قبل جامعه ايران را چگونه ترسيم مي کنيد. يک جامعه  ديني، يا يک جامعه بي دين، يا اين که دين در آن کمرنگ شده باشد. بنابراين مي بينيم حرکت هايي که شکل گرفت و حرکت هايي که موفق بودند، حرکت هاي ديني بودند. مثل جنبش تنباکو، انقلاب مشروطه، مراجع و مجتهدان طراز اول آن را همراهي مي کردند. نهضت مشروطه را که توانست موفق شود، به دليل حضور افرادي مثل شيخ فضل الله نوري وهمراهي خيلي از علماي دين بود. همچنين حرکت هاي بعدي مثل نهضت ملي شدن صنعت نفت نيز به واسطه حضور فردي مثل آيت الله کاشاني بود که موفق گرديد. و همين طور 15 خرداد 42 حضرت امام(ره) و ...
گفتمان اسلامي ريشه در دل مردم داشت، در خانواده ها مجامع و اصناف مختلف، در بازار، متدينين بودند. پس ما اگر برگرديم به گذشته مي بينيم که بر خلاف ريشه هاي تفکرات چپ يا ملي در جامعه ايران که ريشه هاي قوي در درون اجتماع ندارند. گفتمان مسلط گفتمان اسلامي است و اين که بعد از انقلاب گروه هايي که همچين ادعاهايي مي کردند بعد ناچار شدند با خواست مردم همراه شوند و نمي توانستند مقابل آن اعتقادات مردم که در درونشان نهادينه شده بود بايستند. از لحاظ پايگاه اجتماعي هم  آن چه که مسلم است اين گفتمان اسلامي است که حاکميت دارد و من معتقدم که در تاريخ ايران وقتي هر جا نهضتي و حرکتي بوده ما آن جنبه ديني اش را مي ديديم. بنابراين هر حرکتي در ايران بدون اين پايه ي اسلامي، حرکت موفقي در هيچ زماني نبوده و نخواهد بود. جامعه، جامعه ديني است.


در ادامه پيرامون بحث جمهوري اسلامي، بويژه اصطلاح جمهوري اسلامي مي پردازيم که حضرت امام(ره) براي اولين بار به اين موضوع اشاره کردند.اساسا چه تفاوتي بين حکومت اسلامي مطروحه از طرف امام(ره) در سال 48 در نجف و جمهوري اسلامي طرح شده در سال 57 از طرف ايشان وجود دارد؟

در بحث حکومت اسلامي يک محتوا داريم يک شکل. به نظر من محتواي حکومت اسلامي در نهضت هاي مختلفي که در تاريخ ايران بود يکي است. اما شکل حکومتي که متناسب با اين محتوا در زمان هاي مختلف وجود دارد متفاوت است؛ مثلا در انقلاب مشروطه حکومتي که ايجاد شد، چه بود. حکومت مشروطه بود حالا شما مي گوييد مشروطه اسلامي. به هر حال بزرگاني مثل آخوند خراساني نهضت را همراهي مي کردند و مدافع نظام مشروطه اي بودند که غير اسلامي نباشد و جامعه ايران تبديل به يک جامعه لائيک و لا مذهب شود. پس بنابراين ببينيد نظامي که ايجاد مي شود نظام مشروطه است. شکل حکومت حکومت مشروطه است، ولي محتوايي که علما دنبال مي کردند محتواي اسلامي بود. لذا وقتي مي گويند آزادي، آزادي بي قيد و بندي که در غرب وجود دارد، مد نظر مراجع نبود. پارلمان و  مجلس ايجاد شود براي اين که سلطنت را مقيد بکند که جلوي اجحاف به حق مردم گرفته شود، قانون وضع کند، پارلمان پادشاه را مقيد کند تا در چارچوب قانون حرکت کند. اين مشروطه اي که علما از آن دفاع مي کنند يک مشروطه اي است ديني و اسلامي که ظاهرش مشروطه است. پارلماني است، قانون اساسي دارد. داراي اصول بوده و محتواي آن اسلامي است.
کمي جلو تر، زماني که حضرت امام(ره) مباحث ولايت فقيه را مطرح کردند، يعني حکومتي که تحت لواي ولي فقيه باشد، مي بينيم که به دلايلي از جمله سطح آگاهي مردم محقق نمي شود. ولي رفته رفته مردم آگاه تر مي شوند و علاقه مند مي شوند که سرنوشت خودشان را به  دست خودشان رقم بزنند.
بنابراين هم براي جلوگيري از  سلطه اجانب و هم اين که يک جامعه ديني داشته باشيم، حضرت امام(ره) بحث محتواي حکومت اسلامي را مطرح کرد که چون سلطنت، حافظ دين نيست و به گونه اي است که سلطه اجانب را محکم کرده است و ايشان مقابل سلطنت ايستاد که بايد حکومت محتواي اسلامي داشته باشد. لذا آن تز حکومت اسلامي را ايجاد کردند اما اين محتواي اسلامي که ولايت فقيه در اصلش قرار بگيرد که جلوي سلطه بيگانه را بگيرد، استقلال مملکت را حفظ کند، در چه شکل حکومتي مي تواند نمود پيدا کند؟ حضرت امام(ره) در سال 57 آمد گفت که شکل حکومتي که مي تواند مدافع اين محتوا باشد جمهوري اسلامي است. مي پرسند جمهوري چيست؟ مي گويد که مردم در سرنوشت خودشان حاکم باشند نه به شکل زمان مشروطه.
زمان انقلاب مردم درک داشتند و نظام هاي جمهوري را مي شناختند. سطح سواد و دانش بالا رفته بود، ارتباط با جهان خارج بيشتر شده بود. بنابراين، اين درک وجود داشت که مردم مي خواهند در سرنوشت خودشان حاکم شوند. جمهوري يعني آن نقش مردمي حکومت. اما وقتي مي گوييم اسلامي، اين ناظر بر محتوا است. خود حضرت امام(ره) تاکيد دارند جمهوري که ناظر بر شکل اسلامي ندارد، بي محتوا است. جمهوري نه آن جمهوري است که در نظام هاي غربي وجود دارد. لذا در جمهوري اسلامي هر چه مردم گفتند، مقيد بر اسلام است چرا؟ چون جامعه اي که قرار است اين حکومت جمهوري در آن ايجاد شود جامعه اسلامي است يعني اقتضاي جامعه اسلامي اين است که محتوا اسلامي باشد. به هر حال اگر بخواهند يک جمهوري را تشکيل دهند قوانين، احکام جزائي و مدني اش  بايد مطابق با مذهب جامعه باشد.
شما وقتي مي گوييد جمهوري اسلامي؛ يعني جمهوري که با محتواي اسلامي جامعه اسلامي در تطابق است. حضرت امام (ره) فرمودند: جمهوري  اسلامي نه يک کلمه زياد نه يک کلمه کم. يعني اين که جامعه اسلامي اين را مي فهمد و به شما نياز ندارد. مگر مي خواهيم اين را براي خارجي ها تبيين کنيم که آشنا با جامعه ايراني نيستند. ولي شما وقتي بگوييد در ايران مردم جمهوري اسلامي را درک مي کنند. اگر بگوئيم جمهوري مارکسيستي اين ممکن بود براي مردم قابل فهم نباشد با اين مفهوم زندگي نکرده بودند اگر بگوييم جمهوري ليبرال با اين مفهوم مردم زندگي نکرده بودند که بخواهند درک کنند اتفاقا بايد بگويند آن چيزي که بايد براي مردم توضيح  داده مي شد که بگويند جمهوري ليبرال يعني چه، جمهوري دموکراتيک يعني چه. وقتي مي گوييم جمهوري اسلامي. کسي نپرسيد اين جمهوري اسلامي که شما مي گوييد يعني چه؟ مثلا چون اين امر با ساختار فکري جامعه ايران مطابق بود. ساختاري بود که در طول سال ها نهادينه شده بود.


يعني معتقديد اين انديشه اي بود که در طول زمان به تکامل رسيد، يا اين که يک عمل تاکتيکي از طرف حضرت امام(ره) و ياران امام(ره) بود؟

من به اين شکل اعتقاد ندارم و در واقع مثل اين که شما آن اصل و اساس را وجود دارد آن محتوا اين مغز مطلب وجود دارد. اين ضعف در سال 57 مي شود جمهوري نه اين که به تکامل رسيده باشد که بگوييد اين  سير تکاملي را طي کرده باشد. انديشه ولايت فقيه همين است آن ظرفي که الان در آن قرار گرفته ظرف جمهوري ممکن است همين محتواي حکومت اسلامي شود در ظرف هاي ديگر هم ريخت در ظرف مشروطه کما اين که در دوره مشروطه ريختند علما خواستند مشروطه اسلامي يا همان مشروطه مشروعه را اما تحقق نيافت. بنابراين، اين که بگوييم يک انديشه تکامل پيدا کرد من اعتقادم اين است که تکامل را در ظرف مي بينم آن اصل و محتوا تغيير چنداني نکرد شايد اگر در دوره مشروطه اقتضاء مي کرد همان بحث ولايت فقيه مطرح مي شد. ولايت فقيه که امر جديدي نيست در گذشته هم بوده مجتهدان قبل مثل علامه نائيني، آخوند خراساني همه اين ها را گفتند. ولايت فقيه را شما مي توانيد در کتاب عوايدالايام نراقي پيجويي کنيد. در واقع اوايل دوره قاجاريه اين را هم جستجو کنيد بحث ولايت فقيه وجود دارد ولي خوب حالا فرصت بروزش نبود حضرت امام(ره)  ظرفي را که در آن مظروف اسلامي قرار مي گيرد ظرف جمهوريت ميدانستند.اگر شرايطش بود چه بسا همان موقع-مشروطه- هم بحث مطرح مي شد چون من البته نشانه هايي در دوره مشروطيت هم دارم.


راجع به بحث جمهوري اسلامي که بعد از آن  هم به رفراندوم گذاشته شد استدلال هايي مخالفان دارند و اعتقادشان بر اين است که مثلا شما بگذاريد جمهوري بسازيم و رفراندوم جمهوري برگزار و نفي سلطنت بشود بعد پيرامون محتواي آن که اسلامي يا دموکراتيک و ... شود بحث مي کنيم. اين مسائل را چگونه تحليل و تبيين مي کنيد؟

حضرت امام(ره) به دليل شناختي که از  سال ها در زندگي در چنين جامعه اي داشتند و با مردم محشور بودند، بنابراين طبيعي بود ديگران فکر کنند جمهوري اسلامي امام(ره) يک امرغريب براي مردم نيست در ضمن قرار است اين حکومت براي مردم باشد نه براي تعدادي روشن فکر و براي کساني که در غرب تحصيل کرده اند.
حضرت امام(ره) مي شود گفت با توجه به تجربه تاريخي که در گذشته کوتاه آمده بودند ديگران از اين مباحث محتوايي و باعث شده بود که نهضت ها و آن مسيري که داشتند منحرف شود خب مشروطه اي که دنبال مي شد توسط علما مشروطه اسلامي بود. اما آن چيزي که حاکميت پيدا کرد بود چه بود؟ تعدادي از غرب گراها آمدند در مسند قدرت قرار گرفتند در مجلس و بنابراين چون تاکيد نشد بر اين امر محتوا به قدري فاصله گرفتند و به آن امر مادي قدرت پرداختند.  اما حضرت امام(ره) تجربه مشروطه را داشت که بايد اتفاقا بر روي جنبه اسلامي آن تاکيد شود و گر نه بگويد خيلي خب جمهوري تنها و به هر جنبه اسلامي اش تاکيد کند همين آغازي است براي اين که در آينده دين در بحث محتوا در بحث اسلام اش کم رنگ شود. درنهضت مشروطه هم همين اتفاق افتاد اين که ايشان مي فرمايند نه يک حرف کم و نه يک حرف زياد براي اين که تاکيد کنند بر اين بخش آن چيزي اهميت داشته است آن جنبه اسلامي آن و محتواست نه شکل آن.
يعني اگر ما از اولي بگذريم از دومي نمي گذريم در واقع آن شکل جمهوري يک شکل ظرفي است که مي تواند اين محتوا را در خودش جا دهد و قابليت آن را دارد که اين محتوا را در درون خودش جا بدهد ما اين را مي پذيريم اما تاکيد مي کنيم بر بخش دومش و اين امري است که حالا مطابق جامعه مردمي اين که ادعا مي شود که حالا غربي ها ممکن است  نپسندند يعني اين که رفراندوم برگزار شود يعني جنبه عموميت نداشته باشد  به نظر من اين خيلي وجهي ندارد خيلي صادق نيست به جهت اين که هر گفتمان مطابق با آنچه در جامعه جريان داشت مطرح مي کردند نه مطابق با خداست و نظر عده اي که مي خواستند که به فرض به شکل خاصي باشد که ديگران هم بپسندند.
جامعه مي پذيرد و درک مي کند بنابراين ما هم همين را دنبال مي کنيم همين را مي خواهيم بنابراين حرف ما حرف مردم است نه حرف يک عده اي خاص که ممکن است يک مقاصد ديگري را دنبال کنند. 


بحث بعدي ارزيابي از جمهوري اسلامي به عنوان تبلور عيني انقلاب اسلامي است. آيا ارزش ها و اهداف و آرمان هايي که مندرج در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران است، محقق شده است. به عبارتي ديگر جمهوري اسلامي مطروحه در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي چه تفاوتي باجمهوري اسلامي حال حاضر دارد؟

ببينيد به هر حال جمهوري اسلامي يک حکومت مستقر است که بعد از انقلاب اسلامي حکومت سياسي را تشکيل داد و تا به امروز ادامه دارد. وقتي که ما بحث از حکومت اسلامي مي کنيم، اين ممکن است درانديشه بوده و به حوزه عمل نرسيده باشد. جمهوري اسلامي ايران يک نمونه عملي از حکومت اسلامي است که در ايران  انجام شد. بنابراين حکومت با معيار هايي که داشته و در قانون اساسي آمده است، الان استمرار دارد. به نظر من جمهوري اسلامي تداومي که در طول سالها پيدا کرد، باعث شد که ريشه هايش قوي تر شود و در طول زمان بتواند ضعف هايش را از بين ببرد و اصلاح کند و مثل گياهي که رشد مي کند، شاخ و برگ هاي اضافي اش را از بين مي برند، پيرايش مي کنند و جاهايي هم خودش مطابق با شرايط و مقتضيات زمان خود را بازسازي مي کند و پيش مي رود.
بنابراين طبيعي هم است در طول زمان سؤالات، اشکالات و مباحثي هم در نظام بين الملل و در داخل مطرح شود که اين روند باعث مي شود که بايد خود را اصلاح کنند و پاسخ دهند. اين ويژگي بالندگي يک نظام است که بايد خود را همواره اصلاح کند، بتواند بازسازي کند. بنابراين پيشرفت هايي که در حال حاضر در حوزه هاي مختلف امروزه ما داريم قابل مقايسه با سال هاي اوليه نيست. تواني که الان ما داريم، حرفي که مي توانيم در دنيا بزنيم، قابل مقايسه با سال هاي اوليه نيست. اين نشان مي دهد انقلاب اسلامي يک حرکت رو به جلو است. از طرف ديگر اگر شما بخواهيد يک حکومت را ارزيابي کنيد، در يک ارزيابي ساده که همواره مورد استفاده قرار مي گيرد ميزان حمايت و مشارکت مردمي، مشارکت سياسي دوره هاي مختلف در نظام اسلامي را بايستي مد نظر قرار دهيد.
به طور متوسط ما هر سال يک انتخاباتي در جمهوري اسلامي داشتيم که نسبت به خيلي جاهاي دنيا که نظام هاي دموکراسي دارند و انتخابات در آن برقرار مي شود، ما عقب نبوده ايم. يعني مشارکت وجود داشته است و اين مشارکت فعال مردم خواهان ادامه اين حرکت مي باشند و مشارکت حداکثري نمايان گر مشروعيت است. بنابراين به نظرم مي رسد که جمهوري اسلامي به راه خودش ادامه مي دهد و احيانا در اين مسير که دارد پيش مي رود ايرادهاي خودش را رفع مي کند و کامل تر مي شود علاوه بر اين قدر مسلم، جمهوري اسلامي الآن با جمهوري اسلامي اول انقلاب متفاوت است، پايه هايش محکم تر شده و مي تواند پاسخ گوي سوالات جديد در عرصه هاي مختلف حکومت باشد.


سوال آخر اين که تز حکومت منهاي دين از چند سال پيش آغاز شد. اين تز و اين نگاه که حالا بعد از گذشت اين چند سال بياييم يک رفراندوم برگزار بکنيم- که مخالفان و موافقيني هم داشت- حال استنادشان هم به اين جمله امام(ره) بود که اوايل ورود به  ايران ايشان فرمودند حالا ما مي خواهيم خودمان سرنوشتمان را به دست بگيريم، گذشتگان ما چيزهايي خواسته اند که ما نمي خواهيم. نظر شما در اين باره چيست؟ حالا اگر رفراندومي هم برگزار شود نتيجه پيش بيني شده اين رفراندوم چه خواهد بود؟

من در سوال هاي قبلي شما جواب دادم که وقتي بافت و ساختار يک جامعه، اسلامي است، حتي اگر تغييرات در سياست افزايش شود اين تغييرات در اصل و پايه ايجاد نمي شود مگر اين که جامعه به طوري دچار دگرگوني شود. البته اگر بحث در رابطه با جوامع ديگر باشد، اين مسئله متفاوت است، ولي در جامعه ما که انقلاب يک انقلاب اسلامي بود و مطلوب جامعه هم بود که حضرت امام (ره) نيزبه آن استناد مي کردند، فرق ميکند. چرا که اين انقلاب ريشه در بافت جامعه ايراني داشت لذا  اگر ما بيائيم مجدد رفراندوم برگزار کنيم همچنان  مردم چيزي را رأي مي دهند که با خون و پوست و زندگيشان پيوند دارد. بنابراين اگر بنا به رفراندومي دوباره باشد اصل انقلاب که اسلامي است، تغيير نمي کند اما فروعاتش ممکن است که دچار تغييراتي شوندبالاخره در طول اين 30سال در دولت هاي مختلف اين انقلاب سلائق مختلفي در اداره کشور بوده است. 

 

بيشتر
تعداد بازديد اين صفحه: 5754
Powered By Sigma ITID
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (Qomuniguest)

دفتر هم انديشي استادان و نخبگان - دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري - دانشگاه قم
مجری سایت : شرکت سیگما